ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل امیر
امیر
52 ساله از کرج
تصویر پروفایل بهاره
بهاره
39 ساله از اراک
تصویر پروفایل محدثه
محدثه
24 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
43 ساله از بابلسر
تصویر پروفایل رامین
رامین
42 ساله از کرمانشاه
تصویر پروفایل زهرا
زهرا
31 ساله از ری
تصویر پروفایل مجتبی
مجتبی
41 ساله از اهواز
تصویر پروفایل حسین
حسین
27 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
42 ساله از آمل
تصویر پروفایل شرمیلا
شرمیلا
29 ساله از البرز
تصویر پروفایل ملیحه
ملیحه
24 ساله از تهران
تصویر پروفایل داود
داود
58 ساله از رباط کریم

آدرس جدید سایت دوست یابی هلو

وای به حالت باز بگی سنی از سایت دوست یابی هلو گذشته ها! بیا ببینم همسریابی موقت هلو هنوز میخوام بیام شاهد بشم. کجای کاری بابا صیغه یابی هلو؟!

آدرس جدید سایت دوست یابی هلو - دوست یابی


آدرس سایت دوست یابی هلو

وای به حالت باز بگی سنی از سایت دوست یابی هلو گذشته ها! بیا ببینم همسریابی موقت هلو هنوز میخوام بیام شاهد بشم. کجای کاری بابا صیغه یابی هلو؟! مگه نه سایت صیغه یابی هلو؟! لبخندی به جفتشان زد و با خوشحالی وصف نشدنیای گفت: آره! اول شما دوتا رو به یک جا برسونم چشم! حس بدی به سایت صیغه یابی هلو دست داد.

دویدن های صیغه یابی هلو برای یک محل سکونت!

گذشته مثل یک فیلم کوتاه از جلوی چشماش ردشد. هنوز مسافر خانه ی قدیمی یادش بود! دویدن های صیغه یابی هلو برای یک محل سکونت! حتی عروسکی که همسریابی موقت هلو برای تولد هفت سالگیش هم خریده بود را نگه داشت تا همیشه سختی هایی که آن مرد برای بزرگ کردن او و نیاوش کشید. جلوی چشماش باشد و همیشه ممنون زحماتش باشد.

به چهره ی خندانش که داشت خیلی شیک با آهنگ مورد علاقه شان میرقصید خیره شد. آرزوی هر دختری بود. خوش چهره بود و مهربان و فداکار! از نظر خودش پیر شدهبود؛ ولی جاافتاده و پخته شده بود. هر وقت نگاهش را روی بچه های پارک که با شوقوذوق سوار وسیله ها میشدن میدید. عذابوجدان میگرفت و از متنفر میشد از خانواده ای که آنها را رهاکردند.

نیاوش به سمتش آمد و یک دفعه ای مچ دستش را گرفت. از فکر در آمد. حالا نوبت جوکرمونه! حوله را، روی صندلی گذاشت و به سمت همسریابی موقت هلو که داشت دست میزد رفت. عه ؟! سایت دوست یابی هلو اومدم تو رفتی؟! بیخیال کیان و گذشته شده بود. صیغه یابی هلو دستانش را باز کرد و شروع کرد به بشکن زدن. از دست شما دوتا سایت دوست یابی هلو چیکارکنم؟

مگه دوتا صیغه یابی هلو بیشتر دارم؟

مگه دوتا صیغه یابی هلو بیشتر دارم؟ دیدی خودتم اعتراف کردی ما رو مثل بچه هات دوست داری؟! آهنگ روبه اتمام بود و ریتم آخرش بود که هردوشان را سمت خودش کشید و گفت: سایت دوست یابی هلو شما رو مثل بچه هام می دونم ولی شما حق ندارین بهم سایت صیغه یابی هلو بگین خب؟!

سوالهای زیادی در ذهنش بود که میخواست بپرسد؛ ولی نمیشد. میترسید از اینکه بپرسد مادر و پدر اصلیشان چه کسانی بودند! ؟ نیاوش با اخم از بغل همسریابی موقت هلو بیرون آمد و گوشی را از روی میز چنگ زد. ساکتش کرد و با حرص پیشبند را درآورد.

مطالب مشابه