ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل سحر
سحر
39 ساله از کرج
تصویر پروفایل محمود
محمود
50 ساله از تهران
تصویر پروفایل الهه
الهه
57 ساله از تهران
تصویر پروفایل حسین
حسین
57 ساله از کرج
تصویر پروفایل هاشم
هاشم
44 ساله از ری
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
37 ساله از شیراز
تصویر پروفایل فرزانه
فرزانه
30 ساله از تهران
تصویر پروفایل حمید
حمید
36 ساله از بندر عباس
تصویر پروفایل حسین
حسین
41 ساله از تهران
تصویر پروفایل نیما
نیما
42 ساله از تبریز
تصویر پروفایل هستی
هستی
40 ساله از اسلامشهر
تصویر پروفایل مهسا
مهسا
38 ساله از تبریز

همسریابی رایگان همراه با عکس حقیقی

می دونستم آخرش به این دم و دستگاه لعنتی ارتباط پیدا می کنم دوباره عصبی شروع به قدم زدن کردم اون همسریابی رایگان همراه با عکس که توی خواب صدا زده بودم

همسریابی رایگان همراه با عکس حقیقی - همسریابی


همسریابی رایگان همراه با عکس جدید

باید یادم بیاد باید انگشتمو چند بار جویدم روی تخت نشستم و به زمین خیره شدم دوباره بلند شدم و هم زمان که یه دسته از موهامو می کشیدم این ور و اون ور رفتم و گفتم اسمش رضا نه این نبود این نبود دوباره قدم زدم تند تر به مغزم فشار آوردم آخرش الف بود پویا پارسا نه اینا نبودن یه لحظه ایستادم دوباره یه چیزی توی ذهنم برق زد

یکی همسریابی رایگان همراه با عکس و شماره تلفن یه جایی بود

انگار پرت شدم همسریابی رایگان همراه با عکس از اون یکی همسریابی رایگان همراه با عکس و شماره تلفن یه جایی بود شاید خیابون روی زمین زانو زده بودم و کیفمو زیر و رو می کردم تصویری از یه دختر همسریابی هلو با عکس همون که چشمای سبز داشت همون که همش می اومد تو ذهنم جلوم وایساده بود دست به سینه انگار عصبی بود من داشتم دنبال یه چیزی می گشتم یه کاغذ که روش شماره نوشته بود ولی شماره یادم نمی اومد دختره گفت حالا از کجا می شناسیش؟ همون یارو که اون روز بازداشتم کردن این و داد آقای آقای توی اسمش رضا داشت همسریابی رایگان همراه با عکس و شماره تلفن رضا نه این نبود تصویر به همون سرعت که اومده بود محو شد حالا من وسط همسریابی رایگان همراه با عکس و شماره تلفن خشک شده بود این جملات؟ اون دختر؟ بهت زده به دیوار رو به روم خیره شده بودم من قبلا بازداشت شده بودم و این جمله الان توی سرم مثل یک تابلو شب رنگ بین تاریکی می درخشید کم کم به خودم اومد و روی تخت آوار شدم من بازداشت شده بودم؟ این جمله رو چندبار با خودم تکرار کردم اون شماره رو کی به من داده بود؟ من چرا بازداشت شده بودم دستی توی پیشونیم کوبیدم و گفتم

اون همسریابی رایگان همراه با عکس که توی خواب صدا زده بودم

می دونستم می دونستم آخرش به این دم و دستگاه لعنتی ارتباط پیدا می کنم دوباره عصبی شروع به قدم زدن کردم اون همسریابی رایگان همراه با عکس که توی خواب صدا زده بودم با این تصاویر چه ارتباطی داشت؟ کسی که به من شماره داده بود همون بود که اسمشو صدا زده بودم؟ یا شایدم هیچ ربطی به هم نداشتن ولی چرا وقتی سعی داشتم اون اسمو یادم بیاد این تصویر اومد تو ذهنم هزار جور این دو تا رو کنار هم چیدم ولی هیچی عایدم نشد احساس یه پیرزن آلزایمر گرفته رو داشتم که همسریابی با عکس و شماره تلفن شو گم کرده ناامید روی تختم برگشتم و دستامو بین زانوهام قفل کردم یعنی ممکنه همسریابی رایگان همراه با عکس که تو خواب صدا زدم همون همسریابی رایگان همراه با عکس باشه که همسریابی با عکس و شماره تلفن و درباره اش حرف زدن؟ یعنی اون کیه که من صداش می زنم؟ دستی به صورتم کشیدم و از پنجره همسریابی هلو با عکس رو نگاه کردم

مطالب مشابه